sensagent's content

  • definitions
  • synonyms
  • antonyms
  • encyclopedia

Lettris

Lettris is a curious tetris-clone game where all the bricks have the same square shape but different content. Each square carries a letter. To make squares disappear and save space for other squares you have to assemble English words (left, right, up, down) from the falling squares.

boggle

Boggle gives you 3 minutes to find as many words (3 letters or more) as you can in a grid of 16 letters. You can also try the grid of 16 letters. Letters must be adjacent and longer words score better. See if you can get into the grid Hall of Fame !

English dictionary
Main references

Most English definitions are provided by WordNet .
English thesaurus is mainly derived from The Integral Dictionary (TID).
English Encyclopedia is licensed by Wikipedia (GNU).

Translation

Change the target language to find translations.
Tips: browse the semantic fields (see From ideas to words) in two languages to learn more.

last searches on the dictionary :

computed in 0.032s


 » 

analogical dictionary

assailant; attacker; aggressor (en)[Classe]

شرير; مجرم; محتال; مُجْرم، جانِ; مُجْرِم; خارِج عن القانون، مُخالِف للقانونبزهكار; خاطى; جانى; مقصر; جنايت كار; جنایتکار؛ مجرم; مجرم؛ تبهکار; متمرد[Classe]

(عرض الأولي; يَسْتَعْرِض، يُراجِع), (ماضي; قدم), (سلف; السابِق، المُمَهِّد، المُبَشِّر بِمَجيء; السّابِق في الوَظيفَه)(پیش نمایی), (سال گذشته), (سلف; اسبق; جد; نمونه اولیه؛ پیشگام; متصدی پیشین)[Caract.]

آثم, جانح, فاعِل الشَّر، شِرّير, مُذْنِب، جانٍ، مُسيء, مُرْتَكِب جَريمَه، مُخالِفآدم خاطی, آدم شریر؛ تبهکار, خطا کار؛ متجاوز[Hyper.]

attack (en) - يبدأ العَمَل بِصُعوبَه, يَبدأ العمَل الجَدّي, يَبدأ العَمَل بِنَشاط, يَبْدَأ العَمَل, يَتعامل مع المُشْكِلَه, يَشْرَع، يَبْدأ العَمَل بِقُوَّه, يَعْمَل بِحَماسآغاز کردن؛ مبادرت کردن, با اشتیاق انجام دادن, با تلاش به کاری پرداختن, به کاری پرداختن, روبرو شدن با, مشتاقانه كاري را شروع كردن, همت كردن - أَغَارَ عَلَى, تَهَجَّمَ, شَنَّ هُجُومَاً, هاجم, هَاجَمَ, يُهاجِم بِعُنْف، يُزْعِج بِالأسْئِلَهحمله کردن, حمله کردن؛ هجوم بردن - مُهَاجَمَة, هُجُوم, يَتَرَبَّص, يَتَهَجَّم عَلى, يُهاجِمانتقاد کردن؛ مورد حمله قرار دادن, به, حمله کردن, كمين كشيدن و حمله كردن, مبادرت کردن, نزدیک کردن - أَغَارَ, هاجم, هَجَم - اٍعْتَدَى, تَهَجَّمَ, هاجم, هَاجَم, هَجَمَ, يُهاجِمتحريك كردن به, حمله كردن, حمله کردن, پيش رفتن[Dérivé]

أمبشر - المُنتَقِم، الآخِذ بِالثأر, منتقمانتقام جو, انتقام گیر, خون خواه, داد گير, كين خواه - إِنْسانٌ قاسٍ, ذّئب, متوحش, مُتَغَطْرِس، مُشاغِب، مُتَنَمِّر, وحشيآدم وحشی و احمق, جانور, حیوان, زورگو؛ قلدر - bludgeoner (en) - رجل قاسي, رجل وحشيّ, شرير, صاخب, عنيف, عِرْبيد، مُشاكِس, قاسي, متوحّش, مشاغب, مُجْرِم في عِصابَه, مُعَربِد عَنيفتبهکار, شخص خشن, گردن کش؛ لات, گردن کلفت؛ آدم خشن, گوشت - متحرّش - لصّخريدار غنائم جنگى, غارتگر, چپاولگر, کرکس - nightrider, night rider (en) - مغتصِب, مُغْتَصِبستمگر, غاصب, متجاوز جنسی, مرتكب زناى بعنف - من يسكب السائلجانور پوست انداز, ريزان, ريزنده - مُشرّحبازار شکن - خنجر زن, زخمى كه تير ميكشد, سخمهزن - حجري - بت شکن[Spéc.]

attack (en) - يبدأ العَمَل بِصُعوبَه, يَبدأ العمَل الجَدّي, يَبدأ العَمَل بِنَشاط, يَبْدَأ العَمَل, يَتعامل مع المُشْكِلَه, يَشْرَع، يَبْدأ العَمَل بِقُوَّه, يَعْمَل بِحَماسآغاز کردن؛ مبادرت کردن, با اشتیاق انجام دادن, با تلاش به کاری پرداختن, به کاری پرداختن, روبرو شدن با, مشتاقانه كاري را شروع كردن, همت كردن - أَغَارَ عَلَى, تَهَجَّمَ, شَنَّ هُجُومَاً, هاجم, هَاجَمَ, يُهاجِم بِعُنْف، يُزْعِج بِالأسْئِلَهحمله کردن, حمله کردن؛ هجوم بردن - مُهَاجَمَة, هُجُوم, يَتَرَبَّص, يَتَهَجَّم عَلى, يُهاجِمانتقاد کردن؛ مورد حمله قرار دادن, به, حمله کردن, كمين كشيدن و حمله كردن, مبادرت کردن, نزدیک کردن - أَغَارَ, هاجم, هَجَم - اٍعْتَدَى, تَهَجَّمَ, هاجم, هَاجَم, هَجَمَ, يُهاجِمتحريك كردن به, حمله كردن, حمله کردن, پيش رفتن[Dérivé]

حمله کننده (n.) • ضارب (n.) • متجاوز (n.) • معتدٍ (n.) • مهاجم (n.) • مُعْتَدِ، بَادِئ بِالعُدْوَان (n.) • مُهاجِـم (n.)

-